حمید اندرز چمنی ارائه کننده نظریه بذر؛ تمام تلاش و بررسی های ما در تئوری بذر اثبات این حقیقت انکار ناشدنی است که خانواده، مدرسه و اجتماع هریک نقش غیر قابل انکاری در پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت دارند - خبر طلایی
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
true
حمید اندرز چمنی ارائه کننده نظریه بذر؛ تمام تلاش و بررسی های ما در تئوری بذر اثبات این حقیقت انکار ناشدنی است که  خانواده، مدرسه و اجتماع هریک نقش غیر قابل انکاری در پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت دارند

45
در بررسی چالش تربیتی اموزشی نهاد های اساسی اجتماعی یعنی خانواده ، مدرسه ، جامعه در تئوری بذر در قسمت اول به تحریر این مباحث پرداختیم که خانواده، نخستین محیطی است که کودک در آن الفبای زندگی را می‌آموزد و رفتار اولیّه اش شکل می‌گیرد.
سپس این روند در مدرسه به صورت منسجم و نظام مند ادامه می‌یابد و در تداوم در ارتباط نقش و جایگاه معلم بود که تاکید داشتیم اگر بخواهیم تمام تجهیزات فناوری روز دنیا را در مدرسه ها برای تعلیم و تربیت مهیا سازیم اما به معلم مناسب و متناسب و آگاه به امور تعلیم و تعلم دسترسی نداشته باشیم تمامی تلاش های ما در این حوزه عقیم خواهد ماند …. واکنون در ادامه بحث قسمت اول در تئوری بذر باید بپردازیم به اینکه ، متاسفانه وزارت آموزش و پرورش بدون درک حساسیت حرفه و هنر معلمی، عجولانه اقدام به جذب نیروی مورد نیاز به طرق مختلف کرده است که درصد قابل توجهی از آنها فاقد مهارت‌های لازم در زمینه تعلیم و تربیت هستند. این دسته با کمترین علاقه قلبی به این شغل، تنها برای رهایی از بیکاری وارد این حرفه مقدس شده‌اند که بنای آن بر اساس عشق و توانمندی علمی است.
بنابراین باید اقرار کرد که درصدی از عقب ماندگی‌ها در این زمینه مخصوصا در مناطق محروم و کمتر توسعه یافته به دلیل همین سوء مدیریت در جذب نیروی کار بوده است. معلم واقعی، باغبان دلسوزی است که با علم و حلم وصف ناپذیرش نهال وجود فرزندان ما را به درخت پرثمر تبدیل کرده، ارزش‌های والای انسانی را در آنها نهادینه می‌سازد. پس اگر در تربیت معلمان واقعی اهمال صورت گیرد، تردید نباید داشت که مقوله آموزش در جامعه ما در مسیر تباهی قرار می‌گیرد و به تدریج به فروپاشی اخلاقی و علمی می‌رسد.
یقیناً سرمایه گذاری در حوزه آموزش و پرورش دانه پاشیدن در شوره زار نیست! اگر روزی فرا برسد که ارتقای سطح موجود در اولویت تصمیم گیری‌های کلان قرار بگیرد، حتم بدانید که جامعه، ثمره آن را در بالندگی و شکوفایی استعدادهای فرزندان خود به عینه خواهد دید. نظام آموزشی عنصر تاثیر گذار دیگری که باید از آن نام ببریم سیستم آموزشی است که در جهت به روز رسانی، هر از چندگاهی دچار تغییرات اساسی و بنیادین می‌شود تا باعث ارتقا و کیفیت بخشی فرایند آموزش شود.
با وجود این شاهدیم که نظام آموزشی ما به دلیل عدم انطباق ساختار با واقعیت‌های موجود، نه تنها از کارآیی لازم برخوردار نیست بلکه باری بر دوش خانواده‌ها می‌افزاید و آنها را ناگزیر می‌کند برای جبران کمبودها و خلاءهای موجود، به موسسات آموزشی سودجو و پر رنگ و لعاب روی بیاورند که با دریافت هزینه‌های گزاف سعی می‌کنند نواقص آموزشی مدرسه را جبران کرده و دانش آموزان را برای کنکور مهیا کنند. شاید بزرگ‌ترین نقطه ضعف نظام آموزشی از گذشته تا به امروز، حجم زیاد کتاب‌های درسی است.
به همین جهت در طول سال تحصیلی که پر از تعطیلی‌های رسمی و غیررسمی است، اهتمام معلم بیشتر بر اتمام کتاب است تا بتواند طبق طرح درس سالانه، مطالب کتاب را تدریس کند. در این حالت طبیعی است که کیفیت قربانی کمیّت می‌شود و معلم دیگر قادر نیست به بررسی دقیق تکالیف و تمرینات در کلاس بپردازد و در نهایت سئوالات و مشکلات درسی دانش آموز بی پاسخ می‌ماند. همچنین معلم ناگزیر است برای جلوگیری از انباشتگی مطالب، به طور مستمر آزمون‌های شفاهی و کتبی برگزار کند.
این مساله نیز دانش آموزان را هر روز با استرس کسب نمره مواجه می‌کند. عدم هماهنگی دبیران گاه این فشار و اضطراب را مضاعف می‌کند و محصل باید در یک روز برای دو سه امتحان آمادگی داشته باشد. بنابراین درچنین وضعیتی که نام مدرسه در ذهن دانش آموزان تداعی گر فضایی پر استرس و اضطراب است و کمترین حس خوشایندی نسبت به آن ندارند، چگونه باید انتظار داشت که تعالیم درسی و تربیتی را با اشتیاق بیاموزند و به کارگیرند؟ تلخ‌تر از این آشفتگی ذهنی، گریزان شدن دانش آموزان از کتاب خوانی و مطالعه آزاد در اثر همین فشار موجود در مدرسه است. آنها هیچ گاه طعم شیرین دانش افزایی را در مدرسه نچشیده اند.
در واقع باربرانی بوده‌اند که مطالب سنگین درس را با اکراه بر دوش کشیده و در روز امتحان بر زمین افکنده اند! پس باید پذیرفت که بخشی از بداخلاقی‌ها و بی سوادی‌های موجود در جامعه ناشی از آموزش‌های ناقص علوم و مهارت‌ها در مدرسه است که بنابر دلایلی که شرح شد، هرگز فرصت رسوب و نهاینه شدن در ذهن و روان دانش آموز پیدا نمی‌کنند .
جامعه سومین عامل مهم و تعیین کننده، شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه است. امواجِ یک جامعه زنده و امیدوار همه سطوح اجتماع را به حرکت و تکاپو وادار می‌دارد و مردمانش به طور هدفمند به سوی افق روشن در حرکت‌اند. در مقابل، جامعه‌ای که در ترسیم آینده خود دچار ابهام و آینده هراسی است، مردم هرگز نمی‌توانند با آسودگی و اطمینان خاطر برای خود و فرزندانشان برنامه ریزی کنند.
روشن است که در دهه‌های اخیر، فراز و نشیب‌های امور اقتصادی و اجتماعی در کشور ما نوعی یأس و سرخوردگی را سبب شده که ماحصل آن افزایش آمار طلاق، اعتیاد و خشونت در اجتماع است. طبعاً در این اوضاع نباید انتظار داشت که مدرسه که چون آینه‌ای وضعیت جامعه را بازتاب می‌دهد، از تلاطم این امواج سخت و خشن برکنار بماند. کوچک‌ترین اثر منفیِ قابل ذکر در این راستا، بالا بودن آمار بیکاران با تحصیلات عالی است که سبب شده دانش آموزان با استناد به این آمار، با دلسردی و بی رغبتی به تحصیل ادامه دهند و برای رسیدن به قله‌های دانش، انگیزه بالایی از خود نشان ندهند. در سال‌های اخیر برای رفع این معضل سعی شده با هدایت دانش آموزان به هنرستان‌ها و مدارس کار و دانش، ورود مستقیم آنها را به بازار کار تسهیل کنند که تا حدودی هم موفقیت‌آمیز بوده اما در کل تأثیر چندانی بر کیفیت یادگیری و تغییر نگرش دانش آموزان به تحصیل نداشته است.
شاید در نگاه اول به نظر برسد که هیچ اقدام عملی و نجات بخشی برای کاهش تاثیر معضلات جامعه بر مدرسه وجود ندارد. اما تحقیقات نشان می‌دهد که با همکاری و برنامه ریزی می‌توان از طریق برگزاری سخنرانی‌های انگیزشی و مشاوره دهی مناسب، این وضعیت وخیم را بهبود بخشید و با اجرای برنامه‌های شاد و مفرّح، تا حدودی از فشارها و استرس‌های ناشی از درس خواندن کاست و بر شادابی دانش آموزان افزود. بنابراین تمام تلاش و بررسی های ما در تئوری بذر اثبات این حقیقت انکار ناشدنی است که خانواده، مدرسه و اجتماع هریک نقش غیر قابل انکاری در پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت دارند.
عدم درک و شناخت روابط این سه ضلع و نهادهای اصلی اجتماع موجب می‌شود که تنها آموزش و پرورش را در نابسامانی‌های علمی و اخلاقی موجود مقصر بدانیم. سیاه نمایی‌ها و هجمه‌های رسانه‌ای که دایم به معلم و مدرسه می‌شود، ناشی از غفلت یا ناآگاهی از نقش مهم دو عنصر دیگر است. این تبلیغات منفی نه فقط به اصلاح نواقص و معایب موجود کمکی نمی‌کند، بلکه دیوار بی اعتمادی و بدبینی را بالاتر می‌برد و عملکرد مدرسه که باید کارخانه انسان سازی باشد، در حد مهد کودک باقی ماند که دانش آموزان را ساعاتی سرگرم کند! مسلماً این نوع کارکرد، مطلوب و خوشایند هیچ کس نیست.واین تعارض تا هماره روزگار بر پیکره نظام تعلیم و تربیت ما رد پای درشت خود را بهمراه خواهد داشت. این بررسی ادامه دارد …
منبع:گیل رخ

false
false
false
false

true